loading...
♂Đεζ ŠђεҚαşŦε♀
piter بازدید : 204 نظرات (4)

 

شب آرامی بود

 می روم در ایوان، تابپرسم از خود

زندگی یعنی چه؟

مادرم سینی چایی در دست

گل لبخندی چید ،هدیه اش داد به من

خواهرم تکه نانی آورد ، آمد آنجا

لب پاشویه نشست

پدرم دفتر شعری آورد، تکه بر پشتی داد

شعر زیبایی خواند ، و مرا برد،  به آرامش زیبای یقین

با خودم می گفتم :

زندگی،  راز بزرگی است که در ما جارست

زندگی فاصله آمدن و رفتن ماست

رود دنیا جاریست

زندگی ، آبتنی کردن در این رود است

وقت رفتن به همان عریانی که به هنگام ورود آمده ایم

دست ما در کف این رود به دنبال چه می گردد؟

هیچ!!!

زندگی ، وزن نگاهی است که در خاطره ها می ماند

شاید این حسرت بیهوده که بر دل داری

شعله گرمی امید تو را ،  خواهد کشت

زندگی درک همین اکنون است

زندگی شوق رسیدن به همان

فردایی است ، که نخواهد آمد

تو نه در دیروزی ، و نه در فردایی

ظرف امروز ، پر از بودن توست

شاید این خنده که امروز ، دریغش کردی

آخرین فرصت همراهی با ، امید است

زندگی یاد غریبی است که در سینه خاک ،

به جا می ماند

ارسال نظر برای این مطلب
این نظر توسط جلال جووووووون در تاریخ 1348/10/11 و 0:38 دقیقه ارسال شده است

سلام .. . يه كم از مطالبتو خوندم. . .خيلي قشنگن
. .. .وبلاگت خيلي خوچيل و موچيله. . .
بيا به منم سر بزن خوشحالم كن
فعلا باي
شکلکشکلکشکلکشکلکشکلک

این نظر توسط r@mtin در تاریخ 1348/10/11 و 17:49 دقیقه ارسال شده است

سلام

خوفی دوسم!؟
اسنم نمیای پیش رامتین

سال نو مبا رک دوست خوبم

این نظر توسط elnazzzzzz در تاریخ 1348/10/11 و 18:07 دقیقه ارسال شده است

salaaaaaaaaaaam ajiiiiiiiiiiii
sharmandataaaaaaaaam
damet garm ke bamarefatiiiiiiشکلک

این نظر توسط رضا بابازاده در تاریخ 1348/10/11 و 21:44 دقیقه ارسال شده است

دیگـــر بـــه دســـت های تـــو هـــم اعتمـــادی نـــدارم
بـــه هیـــچ کـــس و هیـــچ چیـــز اعتـــماد نـــدارم !

آنقـــدر کـــه فکـــر میکنـــم هـــر که ایستـــاده اســـت
لابـــد پایـــی برای دویـــدن نـــدارد

یا آنکـــه می دود
پاهـــایـــش را حتـــما از پـــای جـــوخه اعـــدام دزدیـــده اســـت !


کد امنیتی رفرش
درباره ما
Profile Pic
می خواستم زندگی کنم راهم را بستند
ستایش کردم گفتند خرافات است
عاشق شدم ، گفتند دروغ است
گریستم گفتند بهانه است
خندیدم گفتند دیوانه است
دنیا را نگه دارید می خواهم پیاده شوم
من محتاج نگاهی که بر من بلغزد نیستم
من خودم هستم و یک حس بهاری به خدا
که به صد عشق زمینی می ارزد.




خدایا
یک چیزی میگم ولی ازم دلگیر نشو
به خودت قصم آدم هات خیلی نامردن





بــ ـه کبــ ـریـ ـت نیـ ـازی نـیـسـ ـت!
سیـ ـ ـگـ ــار را بـــر لـبـــم مـ ـ ـی گـــذارم و
بـ ـه درد هـــایــ ـم فکـــ ـر میــ ـکــ ـنــ ـم
خــودش آتـ ـ ـش مـ ـی گیـ ـرد . . .!
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 338
  • کل نظرات : 877
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 6
  • آی پی امروز : 2
  • آی پی دیروز : 29
  • بازدید امروز : 9
  • باردید دیروز : 32
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 350
  • بازدید ماه : 1,443
  • بازدید سال : 12,336
  • بازدید کلی : 57,478